اتحاد با امام

راههای جلوگیری از تجاوز دشمنان

اتحاد با امام

راههای جلوگیری از تجاوز دشمنان

نماهنگ.ادعیه روزهای ماه مبارک رمضان

عنوان: دعای روز سی ام
حجم فایل: 1254 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 5287
دریافت فایل
عنوان: دعای روز بیست و نهم
حجم فایل: 419 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 4020
دریافت فایل
عنوان: دعای روز بیست و هشتم
حجم فایل: 833 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 3983
دریافت فایل
عنوان: دعای روز بیست و هفتم
حجم فایل: 853 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 3516
دریافت فایل
عنوان: دعای روز بیست و ششم
حجم فایل: 928 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 3533
دریافت فایل
عنوان: دعای روز بیست و پنجم
حجم فایل: 709 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 3637
دریافت فایل
عنوان: دعای روز بیست و چهارم
حجم فایل: 881 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 3743
دریافت فایل

بقیه مطالب در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

نماهنگ .مناسبت های ملی

عنوان: روز جمهوری اسلامی
حجم فایل: 225 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 10060
دریافت فایل
عنوان: دهه فجر
حجم فایل: 376 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 9166
دریافت فایل
عنوان: عید نوروز 1384
حجم فایل: 543 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 10121
دریافت فایل

نماهنگ.مناسبت های مذهبی

عنوان: در آغوش مهر
حجم فایل: 2925 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 7734
دریافت فایل
عنوان: میلاد موعود
حجم فایل: 4713 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 10007
دریافت فایل
عنوان: سالار عشق
حجم فایل: 1920 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 6270
دریافت فایل
عنوان: علمدار عشق
حجم فایل: 1371 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 6321
دریافت فایل
عنوان: یادگار عشق
حجم فایل: 1957 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 4673
دریافت فایل
عنوان: میلاد منجی
حجم فایل: 1106 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 13211
دریافت فایل
عنوان: عاشورای حسینی
حجم فایل: 744 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 12682
دریافت فایل
عنوان: مولود کعبه
حجم فایل: 1720 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 4384
دریافت فایل
عنوان: عید غدیر
حجم فایل: 307 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 6117
دریافت فایل
عنوان: یاس کبود
حجم فایل: 1077 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 8453
دریافت فایل
عنوان: میلاد نبی اکرم و امام صادق
حجم فایل: 883 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 5268
دریافت فایل
عنوان: شهادت امام جواد
حجم فایل: 262 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 3730
دریافت فایل
عنوان: میلاد امام رضا
حجم فایل: 112 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 5353
دریافت فایل
عنوان: شهادت امام باقر
حجم فایل: 277 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 3497
دریافت فایل

بقیه نماهنگ ها در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

نماهنگ جلوه ها

عنوان: کهکشان عشق
حجم فایل: 13153 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 30709
دریافت فایل
عنوان: نماز
حجم فایل: 10151 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 14174
دریافت فایل





مناسک (چند رسانه ای)

مناسک حج (تمتع)
مطابق با فتوای مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
 
درس اول:
 
درس چهارم:
مناسک عمره مفرده
مطابق با فتوای مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
 
درس سوم:
 
درس چهارم:
 
درس پنجم:
 
درس هفتم:

پیشنهاد همکاری

با سلام

بزودی وبلاگ رهبری ایران شروع به کار می نماید از کسانی که تمایل به همکاری در این وبلاگ را دارند میتوانند به ایمیل:  ss63620@gmail.com  نامه ارسال کنند.

با تشکر مدیریت

رهبری ایران

www.rahbaryiran.blogsky.com

خاطراتی از همراهی رهبر انقلاب و شهید بهشتی

۱۳۸۹/۰۴/۰۶نسخه قابل چاپ

خاطراتی از همراهی رهبر انقلاب و شهید بهشتی

آنچه در پی می‌آید خاطراتی است از همراهی رهبر انقلاب و شهید بهشتی از زبان آیت‌الله محمدعلی موحدی کرمانی*، که پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، آن را در آستانه سالروز شهادت شهید بهشتی منتشر می‌کند:

ماجرای تشکیل حزب جمهوری

ما معمولاً تابستان‌ها به مشهد می‌رفتیم. تابستان سال 1355 بود یا 1356. در مشهد به مرحوم ربّانی املشی برخوردم که از دوستان قدیمی و صمیمی‌ام بود. پرسید: «کی آمدید؟» جواب دادم: «همین تازگی‌ها آمده‌ام.» گفت: «پس به دیدنت می‌آییم.» گفتم تشریف بیاورید. نشانی منزل را گرفت و گفت: «با آقای خامنه‌ای می‌آییم.» آن موقع آیت‌الله خامنه‌ای در مشهد بودند. با هم قرار گذاشتیم. پیش از ظهر بود که آقایان تشریف آوردند. یک ساعتی با هم نشستیم. در بین صحبت‌ها این مسئله مطرح شد که چه خوب است تشکلی به‌وجود آوریم. این فکر در جمع‌مان مورد پسند واقع شد. جمع اصل قضیه را پذیرفت.

تشکل نیاز به جذب افرادی دارد که در واقع این افراد مؤسس آن می‌شوند. صحبت شد که آیت‌الله دکتر بهشتی هم مشهد هستند و بهتر است با ایشان هم صحبت کنیم تا اگر اصل قضیه را پذیرفتند، ایشان هم به جمع ما بیاید. همان موقع راه افتادیم. دوستان منزل آقای بهشتی را بلد بودند. آقای خامنه‌ای فولکسی داشتند، سوار شدیم و ایشان رانندگی می‌کردند. یادم هست که فولکس ایشان سر و صدا و تق و توق زیادی می‌کرد. مرحوم ربّانی املشی به شوخی گفت: «ما خجالت می‌کشیم سوار این ماشین شویم. هر کس صدای این ماشین را بشنود، می‌گوید این‌ها کی هستند؟!» همگی خندیدیم.

در راه هنوز به منزل آقای بهشتی نرسیده‌ بودیم که دیدیم دکتر باهنر می‌خواست از یک طرف خیابان به آن طرف برود. به ایشان رسیدیم. به نظر می‌رسید صبحانه‌ای تهیه کرده بود. گفتیم ما در فکر چنین تشکلی هستیم، شما هم با ما بیا. ایشان هم گفت: «چشم!» ایشان هم آمد و چهار نفر شدیم. به ایشان گفتیم که می‌خواهیم به منزل آیت‌الله بهشتی برویم. شهید بهشتی دم در آمد. گفتیم که می‌خواهیم قدری راجع به موضوعی صحبت کنیم. ایشان عذر خواستند و گفتند که نمی‌شود، چون آن موقع جلسه یا مهمان داشتند. برای جلسه‌ی بعد قرار گذاشتیم. خاطرم نیست که روز بعد بود یا عصر همان روز. در جلسه‌ی با شهید بهشتی ایشان پذیرفتند که ایجاد این تشکل کار خوبی است. به این ترتیب پنج نفر شدیم. گفتیم حالا بنشینیم ببینیم چه کسانی می‌توانند در این کار با ما هم‌فکر باشند تا آنها را جمع کنیم. شروع به شناسایی افراد در تهران و قم و مشهد کردیم تا با آنها صحبت کنیم.

در قم آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله مؤمن و آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی. یادم نمی‌آید در قم غیر از این‌ها شخص دیگری را پیدا کرده باشیم. در تهران آیت‌الله مهدوی‌کنی و چند نفر دیگر. آقایان هاشمی و منتظری هم مورد نظرمان بودند که آن موقع این دو نفر در زندان بودند. البته برخی مثلاً در روحانیت مبارز بودند که بعدها ملحق شدند، ولی تا آنجا که یادم می‌آید، در این مرحله‌ی تشکل حزب نبودند. در مشهد هم آقای طبسی و شهید هاشمی‌نژاد بودند. با این‌ها صحبت و مذاکره شد و در جریان قرار گرفتند و قرار شد اعضای اصلی و مؤسس باشند. پیش از اتمام سفر مشهد، تصمیم گرفته شد که در تهران هم جلسه‌ای تشکیل بدهیم.

ما برای تنظیم اساسنامه‌ی حزب، جلسات سرّی متعددی داشتیم. پس از پیروزی انقلاب مسئله آشکار شد و حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد. به دنبال آن جلسات هم تشکیل می‌شد. در جلسه‌ای که همه‌ی اعضا دعوت شده بودند تا شورای مرکزی و شورای داوری و شورای افتاء** را انتخاب کنند، یادم می‌آید مرحوم حاج احمدآقا هم شرکت کردند. اول شورای مرکزی تعیین شدند و بعد، اعضای شورای داوری و شورای افتاء نیز مشخص شدند.
 

نشستن در این جلسه حرام است!
یکی از اعضای وقت شورای مرکزی جامعه‌ی روحانیت، به دلایلی کدورتی از حزب داشت؛ در شورای مرکزی جامعه‌ی روحانیت و در غیاب شهید بهشتی تعبیر بدی درباره‌ی حزب و در مورد شهید بهشتی به کار برده بود؛ کلمه‌ای که شاید قدری موهن بود. تلقی‌اش این بود که شهید بهشتی نقش اصلی‌ای را در این تحزب دارد. آن موقع شهید بهشتی دبیرکل حزب بود. آن شخص درواقع شبه عقده‌ای از حزب داشت و از این ‌رو تعبیر موهنی در مورد ایشان کرد. خوب یادم هست به محض این‌که این تعبیر را به کار برد، آقا به‌قدری ناراحت شدند که گفتند: «نشستن در جلسه‌ای که به آقای بهشتی توهین می‌شود، حرام است» و بلند شدند. شما از همین مورد می‌توانید به رابطه‌ی آقا و دکتر بهشتی پی ببرید.

آقا فوق‌العاده به شهید بهشتی علاقمند بودند. وقتی می‌خواستیم خبر شهادت آیت‌الله بهشتی را به آقا بدهیم، واقعاً نمی‌دانستیم چگونه بگوییم. آن موقع آقا بر اثر سوء قصدی که به ایشان شده بود، مجروح بودند. وقتی این خبر را شنیدند، بسیار برایشان ناگوار بود.


* عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت و شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی

** در این شورا عضویت آیت‌الله خامنه‌ای و شهید بهشتی را مطمئن هستم. احتمال می‌دهم آیت‌الله ربّانی املشی هم در شورای افتاء بود. اسامی بقیه‌ی اعضا در خاطرم نیست، چون من در آن شورا نبودم و در شورای مرکزی و شورای داوری بودم. اما علی‌القاعده این شورا در تبیین خطوط اصلی حزب و برنامه‌ها و احیاناً فرازهایی نقش داشتند که باید در اساسنامه قرار می‌گرفت. در واقع از اسلامیت حزب صیانت می‌کردند.

خبر شهادت آیت‌الله بهشتی چگونه به رهبر انقلاب رسید؟

پیوندهای مرتبطصوتصوت
۱۳۸۸/۰۴/۰۵

خبر شهادت آیت‌الله بهشتی چگونه به رهبر انقلاب رسید؟

در آستانه‌ی سالروز حادثه‌ی هفتم تیرماه، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR خاطره‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از چگونگی اطلاع‌یافتن از شهادت آیت‌الله بهشتی را منتشر می‌کند. این سخنان در مصاحبه‌ای در محل انفجار دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى در تاریخ 1365/4/1‌ بیان شده است:

یک‌باره این خبر را به من ندادند. من تدریجاً با ابعاد این قضیه آشنا شدم. یکى دو روز اوّل که به هوش آمده ‌بودم، کسى اجمالاً از وقوع یک انفجارى در حزب به من خبر داد، لکن من در شرائطى نبودم که درست درک ‌کنم که چى واقع شده؟ یعنى شاید حتى کاملاً به هوش نبودم، لکن یادم هست که چیزى به من گفته ‌شد بعد هم یادم رفت. چون غالباً در حال شبیه حالات بعد از بى‌هوشى بودم؛ چون عمل‌هاى متعددى ‌انجام مى‌گرفت و درد و این‌ها هم شدید بود، من را در یک حال شبه بی‌هوشى نگه مى‌داشتند، یعنى در ‌حال گیجى مخصوص بعد از عمل جراحى. ‌

در هشتم، نهم این حادثه بود ظاهراً یک هفته‌ یا هشت روزى گذشته بود. من اصرار مى‌کردم که براى من ‌رادیو و روزنامه بیاورند و به بهانه‌هاى گوناگون نمى‌آوردند و مقصود این بود که من مطلع نشوم از حادثه چون ‌افرادى که دور و بر من بودند بالأخره نمى‌توانستند در مقابل اصرارهاى پى‌درپى من مقاومت کنند. مجبور ‌بودند قضیه را به من بگویند. ‌

آن کسى که مى‌توانست این قضیه را به من بگوید کسى غیر از آقاى هاشمى نبود. یعنى مى‌دانستند ‌بخاطر نحوه‌ى ارتباط ما با هم طبعاً ایشان مى‌تواند به یک شکلى مسأله را به من ‌بگوید و همین کار را کردند. البته من توجه نداشتم، یک روز عصرى آقاى‌هاشمى و آقاى‌حاج‌احمد آقا - فرزند ‌حضرت امام - آمدند پیش من و یکى از کسانى که دور و بر من بود با آنها مطرح کرد که فلانى رادیو ‌مى‌خواهد و روزنامه مى‌خواهد و ما مصلحت نمى‌دانیم شما نظرتان چیه، اگر شما مى‌گوئید بدهیم. ‌اینجورى شروع کردند قضیه را.

آقاى هاشمى با آن بیان شیرین خودشان که همیشه مطالب را نرم و آرام و هضم‌شدنى مطرح مى‌کنند ‌آن‌جا گفتند: نه به نظر من هیچ لزومى ندارد شما رادیو بیاورید. حالا خبرهاى بیرون خیلى شیرین است، ‌خیلى مطلوب است، که این هم روى تخت بیمارستان این خبرها را بشنود. من اجمالاً فهمیدم که خبرهاى ‌تلخى وجود دارد. گفتم چطور مگر؟ گفت خب همین دیگر، انفجار درست مى‌کنند، بعضى‌ها شهید شدند، ‌بعضى‌ها مجروح شدند و به این ترتیب ایشان من را وارد حادثه کرد. من پرسیدم کى‌ها مثلاً شهید شدند، ‌کى‌ها مجروح شدند، ایشان گفت: مثلاً آقاى بهشتى مجروح است، من خیلى نگران شدم. شدیداً از ‌شنیدن این‌که آقاى بهشتى حادثه‌اى دیده و مجروح شده، ناراحت شدم. ‌

پرسیدم که ایشان چیه وضعش؟ کجاست؟ چه جورى است؟ ایشان گفت که بیمارستان است و نه نگرانى ‌هم ندارد. گفتم آخر در چه حدى است؟ ایشان گفت خب، مجروح است دیگر، ناراحت است. من گفتم که ‌در مقایسه‌ى با من مثلاً بدتر از من است بهتر از من است؟ مى‌خواستم که ابعاد مسأله را بفهمم. ایشان ‌گفت همین‌جورهاست دیگر، حالا بی‌خود دنبال این قضایا تحقیق نمى‌خواهد بکنى، اجمالاً خبرهاى بیرون ‌خیلى شیرین نیست، خیلى جالب نیست، خب بله، بعضى‌ها هم شهید شدند و این‌ها. ‌

ایشان من را در نگرانى گذاشت و رفت. من فهمیدم که یک حادثه‌ى مهمى است که آقاى بهشتى در آن ‌حادثه مجروح شده، به ایشان هم قبل از این‌که بروند گفتم، خواهش مى‌کنم هر چه ممکن هست مراقبت ‌بخرج داده بشود، تمام امکانات پزشکى کشور بسیج بشود تا آقاى بهشتى را هر جور هست زودتر نجات ‌بدهید و نگذارید که ایشان خداى نکرده برایش مسأله‌اى پیش بیاید.

بعد که ایشان رفتند افرادى که دور و بر من بودند نمى‌دانستند که من چقدر خبر دارم و من از آن‌ها بطور ‌آرام، آرام مسأله را گرفتم. یعنى بقول معروف زیر زبانِ آن بچه‌هایى که دور و بر من بودند خود من کشیدم و ‌فهمیدم که ایشان شهید شدند. طبعاً براى من بسیار سخت بود با این‌که همه‌ى ابعاد حادثه را و خصوصیات ‌حادثه را و کسانى را که شهید شده بودند نمى‌دانستم که چه‌جورى است و تا چه حدودى هست. اما ‌نفس شهادت آقاى بهشتى براى من یک ضربه‌ى فوق‌العاده سنگینى بود. تا روزهاى متمادى من دائماً ‌ناراحت و منقلب بودم و اندک چیزى من را مى‌برد تو بَهر این حادثه‌ى تلخ. بله به‌هرحال براى من بسیار چیز ‌سخت و تلخى بود.‌

 

تعلیمات دینی شهید بهشتی

نویسنده: آیت الله شهید سید محمد حسینی بهشتی
1391/04/07

تعلیمات دینی شهید بهشتی

آقاى بهشتى نشسته بود و تمام محتواى ذهن خودش را که مى‌توانست از مطالب اسلامى خارج کند، به زبان جوان‌پسند درآورده بود و در این کتاب تعلیمات دینى ریخته بود.

  تعلیمات دینی شهید بهشتی
سال 57 در ایرانشهر تبعید بودم؛ یک روز مرحوم باهنر به دیدن من آمد. قبل از تبعید، به اتفاق یک جمع ده، پانزده نفرى کارى را شروع کرده بودیم؛ اما در دوره‌ى تبعید، دنباله‌ى کارها را به ایرانشهر برده بودم تا از فراغت زمان تبعید استفاده کنم. آقاى باهنر که به دیدن من آمد، به عنوان سوغاتى، چند جلد از این کتاب‌هاى تعلیمات دینى - که آن وقت تازه درآمده بود - براى من آورد. در آن موقع این کتاب‌ها را شهید باهنر و شهید بهشتى (رحمةاللَّه‌علیهما) و آقاى جلال‌الدین فارسى و امثال اینها مى‌نوشتند. در حقیقت مرحوم آقاى بهشتى برنامه‌ریزى و عنوان‌بندى مى‌کرد و سپس مرحوم باهنر و آقاى فارسى تدوین مى‌کردند؛ کار عمده هم بر دوش مرحوم دکتر باهنر بود. ایشان آن کتاب‌ها را آورد و به من داد و گفت شما اینها را ببینید؛ ما سطح معارفى که داریم به بچه‌هاى دبیرستان مى‌دهیم، اینهاست؛ اگر شما چیزى مى‌خواهید بدهید، باید بالاتر از اینها باشد. آقاى بهشتى نشسته بود و تمام محتواى ذهن خودش را که مى‌توانست از مطالب اسلامى خارج کند، به زبان جوان‌پسند درآورده بود و در این کتاب تعلیمات دینى ریخته بود و مرحوم باهنر هم کار را ادامه داده بود. بیانات در دیدار با اعضاى «گروه ویژه» و «گروه معارف اسلامى» صداى جمهورى اسلامى ایران ۱۳۷۰/۱۲/۱۳