زمامداران و دولتمردان، در معرض امتحان الهی
دیدگاه امام خمینی (ره) درباره سنت الهی امتحان در اخلاق و مدیریت کلان سیاسی
اشاره
در اخلاق مدیریت به ویژه در سطح کلان سیاسی که مرتبه بالای حکومت و زمامداری در آن چهره ظاهر مینماید و مسئولان و دولتمردان بر مسند ریاست مینشینند و همه مراکز و تشکیلات وسیع حکومتی را در چنبره قدرت میگیرند، امتحان الهی به صورت یک سنت قطعی و تغییرناپذیر خداوند به ظهور و عینیت در خواهد آمد.
این امتحان الهی، بسیار دقیق و سخت و حساس است و از هرگونه سهولت و اغماض و آسان گیری به دور میباشد، زیرا کسانی امتحان میشوند که دین، جان، مال، آبرو و نوامیس مسلمانان را در دست دارند و انبوه ثروتهای ملی و امکانات عمومی و مراکز حساس قضایی، حقوقی، اقتصادی، نظامی، انتظامی، قانون گذاری و اجرایی را در اختیار گرفتهاند و بر سرتاسر کشور مسلط و در همه امور حق تصمیم گیری دارند.
چنین امتحانی هیچ شباهتی به امتحان افراد عادی جامعه ندارد و اگرچه هر امتحانی در هر سطح و مرتبه و در امور کوچک و مرتبط با اشخاص معمولی نیز سخت میباشد، لکن نمیتوان از این واقعیت غفلت ورزید که امتحان صاحبان قدرت و حکومت، بسیار حساس، حیاتی، رنجزا و هراسناک است و اگر زمامداران و دولتمردان حتی از تصور این نوع امتحان برخورد بلرزند و طاقت هاشان فرسایش یابد و گرد و غبار پیری زودرس بر سر و رویشان بنشیند، حق دارند!
اگر میخواهیم از جایگان امتحان الهی در اخلاق سیاسی و در سطح مدیریتهای کلان مطلع شویم، در رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) که پیش روی دارید تعمق و تفکر روا داریم و فارغ از هیاهوهای سیاسی و به دور از نفسانیتهای فردی و گروهی و جناحی - لااقل در این لحظه که پای درس و موعظه این استاد بزرگ اخلاق و طبیب نفوس و عارف کامل و واقعی و از خود رسته و به خدا پیوسته نشستهایم - به کاویدن درون و شناسایی صفات رذیله و حسابرسی رفتار و عملکردهای خود بپردازیم.
ملازم بودن وجود انسان با امتحان
بعضی وقت ها انسان متحیر است که با این منظرههایی که مواجه است چه بگوید. من الان در مقابلم عکس هایی از شهدا میبینم، و در آن تابلو نوشته بود که خانوادههای شهدای دزفول آمدهاند و جمعی هم از عشایر محترم خرم آباد و از اهالی خرم آباد آمدهاند، و در آن کنار هم کودکان موسویه تهران آمدهاند و با دیدن این منظرهها چه باید بگوییم؟ انسان در این دنیا، هر انسانی که باشد از انسان های بزرگ ـ مثل انبیا و اولیا ـ تا هر جا که برسد، مورد امتحان است. امتحان ملازم با وجود انسان است و هیچ انسانی بدون امتحان نخواهد در این عالم زیست کند. گاهی امتحان به خوف، به جوع، به نقص در اموال و انفس، به نقص در ثمرات و امثال اینهاست، که الان در مراکزی که جنگزده است بسیاری از اینها تحقق دارد و این یک امتحانی است که از شما آقایان که در دزفول و در اهواز و سوسنگرد و سایر محله هایی که مورد تعدی کفار شده است واقع شدهاید. این یک امتحانی است الهی برای آزمایش ما و شما. گاهی امنیت مورد آزمایش است. انسان را گاهی به ناامنی و خوف امتحان میکنند و گاهی به امنیت و اطمینان، گاهی به نقص در ثمرات و انفس. جوان ها را از انسان میگیرند، برادرها را میگیرند، و بچهها و زن ها را به این راه امتحان میکنند و گاهی به زیاد کردن ثمرات، زیاد کردن اموال، توسعه دادن و امنیت اعطا کردن امتحان میکند. بشر در امتحان واقع است. با ادعای اینکه من مومن هستم رها نمیشود. پیغمبرهای بزرگ امتحان شدند. ابراهیم خلیل ـ علیهالسلام ـ در آن قضیه حیرت انگیز امر به اینکه باید اولادت را ذبح کنی امتحان شد. (1) پیغمبرهای بزرگ، اولیای بزرگ امتحان شدند. حضرت سیدالشهدا ـ سلامالله علیهـ امتحان شد. اولاد و احفاد (2) او هم امتحان شدند و همه ماها هم امتحان میشویم و همه بشر هم امتحان خواهند شد و امتحان به امنیت و دارایی و ثروت و ریاست و امثال ذلک بزرگتر است از امتحان در نفس، اولاد و انفس. چه بسا اشخاصی که ادعا میکنند که ما مومن هستیم، لکن وقتی که امتحان میشوند معلوم میشود که فقط ادعا بوده و چه اشخاصی که ادعا میکنند که ما طرفدار ضعفا هستیم لکن وقتی که امتحان میشوند از امتحان درست درنمیآیند و چه اشخاصی که ادعا میکنند که اگر [برای] ما صفحه جنگ پیش بیاید پیشقدمیم، و در وقت عمل از امتحان درست در نمیآیند. شما دزفولی ها و اهوازی ها و سوسنگردی ها امتحان دادید و خوب از امتحان بیرون آمدید.
پیروزی در امتحان و بشارت به صابرین
این عکس هایی که الان در مقابل من هست و موجب تاثر و تاسف، این سند امتحان شماست و سند افتخار شما. خدای تبارک و تعالی میفرماید: بشر الصابرین (3) آنهایی که صبر میکنند، به آنها بشارت بده. آنهایی که در مصیبت ها، در نقص ثمرات، در نقص انفس، در نقص اولاد، صابر هستند و میگویند که: انا لله و انا الیه راجعون ما از خدا هستیم و به او برمیگردیم، از او هستیم و به او رجوع میکنیم. جوان های ما از خدا هستند و در راه خدا فداکاری کردند و به خدا مراجعت میکنند. انسان اگر هر چه دارد بفهمد که از خداست، اگر زندگی دارد خدا به او داده است، و اگر اولاد دارد خدا به او اعطا کرده است، و اگر ثروت دارد خدا به او اعطا کرده است، و همه چیز را خدای تبارک و تعالی عطا فرموده است، اگر دل انسان به این معنا ایمان بیاورد و اطمینان به این معنا داشته باشد، چیزی که امانت الهی است، به خدا برگردانده. اولادها اماناتی هستند از خدا، زن و فرزند امانت هایی هستند از خدا، دارایی ها امانت هایی هستند از خدا و به او رد شده است و ما از خدا هستیم و به سوی او رجوع میکنیم. اگر امتحان را درست دادیم و همان طوری که اولیا و انبیا امتحان دادند ما هم به آنها اقتدا کردیم، مورد آن بشارت هستیم که خدای تبارک و تعالی میفرماید و به آنها رحمت میفرستد، مغفرت میفرستد و آنها را اصحاب هدایت (4) میداند. این امتحان آسانتر است از آن امتحان هایی که دولتمردان را خدا امتحان میکند. چه بسا از این روسای جمهوری که در دنیا هستند، مدعی احترام به حقوق بشر هستند. قبل از رسیدن به مقام ریاست جمهور مدعی آزادیخواهی، مدعی دوستی با بشر، مدعی خواستاری رفاه بشر هستند، لکن وقتی که میرسند به مسند و امتحان میکند خدای تبارک و تعالی آنها را، نمیتوانند از امتحان بیرون بیایند. به جای طرفداری از حقوق بشر، بشر را به تباهی میکشند. به جای طرفداری از ضعفا، ضفعا را به هلاکت میرسانند. همان طوری که در آن طرف بشر الصابرین است به رحمت و مغفرت و حیات ابدی، برای اینها هم بشارت به عذاب الیم است: بشارت به ننگ است.
لزوم امتحان و ناکافی بودن صرف ادعا
باید امتحان بشویم. مجرد دعوای اینکه من خداخواه هستم، من آزادیخواه هستم، من حقوق بشر را مراعات میکنم، من اگر به ریاست جمهوری، به حکومت، به نخستوزیری، به رئیس مثلا قبیله، به ریاست عشایر برسم با مردم رفتار خوب میکنم و مردم را به آزادی و رفاه دعوت میکنم و خودم هم همینطور هستم، مجرد دعوا پذیرفته نیست. وقتی که داده شد آن منصب به آن شخص، رسید به آن منصب، آن وقت است که مطالعه در حال او باید کرد که آیا مثل کارتر هست یا مثل علیبنابیطالب. با مستضعفین و مستمندان آن میکند که علیبنابیطالب ـ سلام الله علیه ـ کرد، یا آن میکند که کارتر کرد. یا آن میکند که استالین (5) کرد. آنها هم همه مدعی هستند. استالین هم مدعی این بود که برای مردم میخواهد کار بکند و مردم را به طور آزاد، مساوی نگه دارد، لکن وقتی که به مقام ریاست رسید فوج فوج مردم را فانی کرد و از بین برد. کارتر هم همین ادعاها را میکند که ما برای بشر آزادی میخواهیم و رفاه میخواهیم و بشر دوست هستیم، لکن وقتی که به مقامش رسیدند دیدیم که آن طور بودند، کردند با بشر آنچه را کردند. صدام هم ادعای این را میکند که من میخواهم که عرب را چه بکنم و با عرب چه بکنم. لکن وقتی که امتحان پیش آمد، اعراب را آن طور در خوزستان به کشتن داد که مغول نکرده بود و اگر مهلت داده بشود به او، با عراق و ایران و هر جا دستش برسد آن کند که مغول با ایران کرد. ادعا نمیشود کرد که من ادعا کنم که من یک ملایی هستم و مردم دوست هستم. وقتی که رسیدی به منصب، آن وقت ببین چه هستی. آن وقتی که امثال آقای نخستوزیر (6) در حبس بود و زجر بود، ادعای این معنا را البته در دل داشت که این حکومت بد است، و اگر من به ریاست برسم چه خواهم کرد. اگر در ذهنش بوده لکن الان در معرض امتحان است. الان همه این روسا، رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس مجلس، روسای دادگاه ها، روسای همه استان ها، حکومت ها، فرماندارها، استاندارها، همه اینها در معرض امتحاناند و این امتحان از امتحان در نقص اولاد و انفس بالاتر است. امتحان مردم به ریاست، به ریاست در هر مقام، به رسیدن به هر مقام، این امتحان سختتر است از امتحان در نقص اولاد و انفس و مشکلتر است که انسان بتواند از این امتحان نجات پیدا بکند، و درست امتحان بدهد در معرض اعمالی که میکند و در پیشگاه خدا آبرومند باشد. روسا هر جا هستند، در هر کشوری هستند، دولتمردان در هر کشوری که هستند و در هر جا که هستند باید بدانند که رسیدن به این مقام، امتحانی الهی بوده است و سخت امتحانی است. خودشان توجه کنند به اینکه قبل از رسیدن به این مقام و بعد از رسیدن به این مقام، چقدر در حالشان تفاوت حاصل شده است. قبل از رسیدن به این مقام به روسای جمهوری که سابق بودند، به نخستوزیرانی که سابق بودند، به وکلای مجلسی که سابق بودند، به استاندارهایی که سابق بودند، به دادگاه هایی که در سابق بودند، قبل از رسیدن خودشان به این مقامات به آنها اشکال داشتند و آنها را تقبیح میکردند. الان که خودشان رسیدند آیا همان نقشه را عمل میکنند که آیندگان، آنها را تقبیح کنند؟ یا خیر، وقتی که به مقام رسیدند رفتاری میکنند که همان طوری که بعد از هزار و چهارصد سال نسبت به امیرالمومنین مردم نظر میدهند؟ همان که بعد از اینکه مقام ریاست داشت ـ به حسب اصطلاح شما ـ تمام ایران و عراق و مصر و جاهای دیگر در زیر سلطه او بود، رفتارش با مردم آن طور بود که هیچ کس نمیتواند آن رفتار را داشته باشد. در خطبه جمعه، گاهی که یک وقتی که در خطبه جمعه آمده بودند و منبر بودند، دامنشان را حرکت میدادند برای اینکه پیراهن را شسته بودند و پیراهن عوضی نداشتند. (7) بیدار بشویم ما! دولتمردان بیدار بشوند! استاندارها بیدار بشوند! دادگاه ها بیدار بشوند! ما دعوی شیعهگری را میکنیم. ادعا هست که ما شیعه و تابع هستیم. در مقام امتحان، باز شیعه هستیم؟ تبع هستیم آن طوری که او هست؟ به اندازهای که وسعت وجودی ما هست تبعیت میکنیم؟ با دوستانمان، با رفقایمان، با همکیشانمان، با بشر آن طور رفتار میکنیم؟ آن شخصی بود که وقتی یک خلخال (8) را از پای یک ذمیه (9) یا یهودی یا نصارا بوده است بیرون آورده بودند اشرار ـ قریب به این معنا ـ فرموده است که اگر انسان بمیرد برای این ننگی که واقع شده و این چیزی که واقع شده است، خیلی بعید نیست. (10) ما هم مدعی هستیم که شیعه هستیم. روسا و دولتمردان بیدار بشوند! مخاصمه را ترک کنند! این منظرهها را ببینند. این جوان هایی که خون خودشان را در راه اسلام دادهاند ببینند. این جوان هایی که شما را به این مقام رساندهاند ببینند، و دست از مخاصمات (11) بردارند، آتش بس کنند. در محضر خداست، همه ما در محضر خدا هستیم و همه ما خواهیم مرد، و همه ما خواهیم حساب پس داد. بیدار بشوید ملت! بیدار بشوید دولت! همه بیدار باشید! همهتان در محضر خدا هستید. فردا همه باید حساب پس بدهید. از روی خون شهدای ما نگذرید بدون نظر! و برای مقام دعوا نکنید باهم. ما همه که به صدام این طور نفرین میکنیم و ننگ نثارش میکنیم، مبادا خودمان آن طور باشیم. در حال خودمان مطالعه کنیم، وقتی که خلوت هست خودمان را آزمایش کنیم که ما اگر به مقام رسیدیم آیا همان طوری که صدام میکند، ما هم همانطور خواهیم کرد، یا شبیه به او؟ یا ما شبیه به خلیفه رسول الله عمل میکنیم؟
سختترین آزمایش الهی
حکومت کردن بر یک جامعهای، بزرگترین آزمایشی است که خدای تبارک و تعالی از بشر میکند. حکومت کردن اگر حکومت کردن اسمش باشد، به اصطلاح حکومت کردن بر یک همچو جامعهای که خون خودش را در راه اسلام و در راه کشور اسلامی دارد میدهد، و جوانان برومندش را دارد فدا میکند؛ از کارهای بسیار مشکل و از امتحانات بسیار مشکل است. ای روسا! شماها در معرض امتحان درآمدهاید، و اعمال شما دقیقا تحت نظر خدای تبارک و تعالی است. توجه بکنید به این ملتی که به این طور همراهی با شما میکند. ای پاسداران! ای ارتشیان! ای ژاندارمری! و ای سایر قوای مسلح نظامی و انتظامی! و ای روسای هر جا که هستید، هر قبیله که هستید و ای همه استاندارهای سرتاسر کشور! در معرض امتحان هستید. مبادا با خون اینها برای خودتان بخواهید مقامی درست کنید. خدا نکند که شماها بخواهید دیگران، خون خودشان را بدهند و شما مقامتان بالاتر برود. خدا نکند که یک همچو حیوانی در باطن شما باشد و شما خیال کنید انسانید. بشر در معرض امتحان است. احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون (12) شما گمان میکنید، مردم گمان میکنند که همین که گفتند من مومنم رهایشان میکنند؟ امتحانشان نمیکنند؟ همین که گفتید ما آزادیخواهیم رهایتان میکنند؟ بر مسند مینشانند تا بفهمند که راست میگویید یا نه و بفهمانند. به مجرد اینکه ادعا کردید که من برای این ملت و برای این کشور خدمتگزارم، رها میشوید؟ امتحان خواهید شد و در امتحان هستید. از من طلبه تا تمام افراد این مملکت و تمام افراد بشر و تمام انبیا و اولیا، همه در معرض امتحاناند، به ادعا و گفتار رها نمیشوند. فرموده است که: سابقین را ما امتحان کردیم تا اینکه معلوم بشود کی مومن است و کی منافق. (13) همه گروه ها، همه مردمی که در این مملکت یا در رأس امور هستند، یا در بازار هستند، یا در کشاورزی هستند، یا در کارخانهها هستند، یا گروهک های مفسد هستند، همه بدانند که در محضر خدا هستند و در معرض امتحان. در گفتار، بسیار آسان است که انسان ادعا کند که من چه هستم و چه هستم، لکن همان معنایی را که ادعا میکند در همان امتحان میشود. همان شخصی که میگوید من بشر دوستم در همان معنا امتحان میشود. همان شخصی که میگوید که من طرفدار حقوق بشر هستم در همان معنا امتحان میشود. اگر در آن مقامی که رسید، با آن وقتی که قبل از آن مقام بود هر دو مساوی است و نفسش یک طور است و ریاست برای او سنگینی نمیکند؛ این شیعه علیبنابیطالب است و پیرو او، و از امتحان روسفید بیرون آمده. من خجالت میکشم وقتی که شماها را میبینم که از خوزستان و خرم آباد و از جنوب و از غرب آمدهاید، و آن همه رنج دیدهاید، و آن همه جوان های شما شهید شدهاند، و آن طور خانههای شما خراب شدهاند و وقتی که بیایید در اینجا ببینید اوضاع، طور دیگری است، سر خون شما دعواست. عالم، محضر خداست قلم های در روزنامهها، دست هایی که این قلم ها به دستشان است، آنهایی که در رادیو ـ تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی میکنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست میگیرید بدانید که در محضر خدا، قلم دست گرفتهاید. آن وقتی که میخواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی. برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از این امتحان بزرگ، سرافراز و روسفید بیرون بیاورد. خداوند تمام افراد ملت ما را آبرومند کند. خداوند این نهضت را متصل به نهضت امام زمان ـ سلام الله علیه ـ بکند. خداوند دشمنان ما را هدایت کند. (منبع: صحیفه امام، ج 13، ص 461 - 454)
پاورقیها
1. این داستان در سوره صافات، آیات 100 تا 107 ذکر شده است.
2. احفاد: فرزند زادگان، نوادگان، نبیرگان، جمع حفد.
3. سوره بقره، آیه 155.
4. اشاره است به آیه 157، سوره بقره: اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون آن گروهند مخصوص به درود و الطاف الهی و رحمت خاص خداوند، و آنها به حقیقت به سوی خدا هدایت یافتگانند.
5. جوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی ـ پس از مرگ لنین ـ او در دوران حاکمیت خود، میلیون ها تن از مخالفان حزب کمونیست را کشت و یا به زندان های مخوف فرستاد و یا به سرزمین سرد و یخبندان تبعید کرد.
6. شهید محمد علی رجایی.
7. الغارات، ثقفی، ص62.
8. خلخال: حلقه فلزی که زنان برای زینت به مچ پای خود میاندازند.
9. زن غیر مسلمان که تحت الحمایه حکومت اسلامی است.
10. نهج البلاغه، خطبه 27 صبحی صالح.
11. دشمنیها.
12. سوره عنکبوت، آیه 2.
13. اشاره است به آیه 101، سوره توبه: و ممن حولکم من الاعراب منافقون و من اهل المدینه مردوا علی النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتین ثم یردون الی عذاب عظیم آگاه باشید بعضی از اعراب اطراف مدینه منافقاند و با شما مسلمین خدعه میکنند و بعضی از اهل شهر مدینه هم منافق و بر نفاق ماهر و ثابتاند و شما از نفاقشان آگاه نیستید، ما بر سیرت ناپاک آنها آگاهیم و آنان را دوبار عذاب میکنیم یعنی در دنیا قبل از مرگ و در برزخ بعد از مرگ و عاقبت هم به عذاب سخت ابدی دوزخ باز میگردند.
http://www.jomhourieslami.com/1389/13890808/13890808_14_jomhori_islami_imam_0001.html