با سلام
بزودی وبلاگ رهبری ایران شروع به کار می نماید از کسانی که تمایل به همکاری در این وبلاگ را دارند میتوانند به ایمیل: ss63620@gmail.com نامه ارسال کنند.
با تشکر مدیریت
رهبری ایران
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
||||||||
![]() | |||||||||
![]() |
|
بقیه نماهنگ ها در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
|
با سلام
بزودی وبلاگ رهبری ایران شروع به کار می نماید از کسانی که تمایل به همکاری در این وبلاگ را دارند میتوانند به ایمیل: ss63620@gmail.com نامه ارسال کنند.
با تشکر مدیریت
رهبری ایراندر آستانهی سالروز حادثهی هفتم تیرماه، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR خاطرهی حضرت آیتالله خامنهای از چگونگی اطلاعیافتن از شهادت آیتالله بهشتی را منتشر میکند. این سخنان در مصاحبهای در محل انفجار دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى در تاریخ 1365/4/1 بیان شده است:
یکباره این خبر را به من ندادند. من
تدریجاً با ابعاد این قضیه آشنا شدم. یکى دو روز اوّل که به هوش آمده
بودم، کسى اجمالاً از وقوع یک انفجارى در حزب به من خبر داد، لکن من در
شرائطى نبودم که درست درک کنم که چى واقع شده؟ یعنى شاید حتى کاملاً به
هوش نبودم، لکن یادم هست که چیزى به من گفته شد بعد هم یادم رفت. چون
غالباً در حال شبیه حالات بعد از بىهوشى بودم؛ چون عملهاى متعددى انجام
مىگرفت و درد و اینها هم شدید بود، من را در یک حال شبه بیهوشى نگه
مىداشتند، یعنى در حال گیجى مخصوص بعد از عمل جراحى.
در هشتم، نهم این حادثه بود ظاهراً یک هفته یا هشت روزى گذشته بود. من
اصرار مىکردم که براى من رادیو و روزنامه بیاورند و به بهانههاى گوناگون
نمىآوردند و مقصود این بود که من مطلع نشوم از حادثه چون افرادى که دور و
بر من بودند بالأخره نمىتوانستند در مقابل اصرارهاى پىدرپى من مقاومت
کنند. مجبور بودند قضیه را به من بگویند.
آن کسى که مىتوانست این قضیه را به من
بگوید کسى غیر از آقاى هاشمى نبود. یعنى مىدانستند بخاطر نحوهى ارتباط
ما با هم طبعاً ایشان مىتواند به یک شکلى مسأله را به من بگوید و همین
کار را کردند. البته من توجه نداشتم، یک روز عصرى آقاىهاشمى و
آقاىحاجاحمد آقا - فرزند حضرت امام - آمدند پیش من و یکى از کسانى که
دور و بر من بود با آنها مطرح کرد که فلانى رادیو مىخواهد و روزنامه
مىخواهد و ما مصلحت نمىدانیم شما نظرتان چیه، اگر شما مىگوئید بدهیم.
اینجورى شروع کردند قضیه را.
آقاى هاشمى با آن بیان شیرین خودشان که همیشه مطالب را نرم و آرام و
هضمشدنى مطرح مىکنند آنجا گفتند: نه به نظر من هیچ لزومى ندارد شما
رادیو بیاورید. حالا خبرهاى بیرون خیلى شیرین است، خیلى مطلوب است، که این
هم روى تخت بیمارستان این خبرها را بشنود. من اجمالاً فهمیدم که خبرهاى
تلخى وجود دارد. گفتم چطور مگر؟ گفت خب همین دیگر، انفجار درست مىکنند،
بعضىها شهید شدند، بعضىها مجروح شدند و به این ترتیب ایشان من را وارد
حادثه کرد. من پرسیدم کىها مثلاً شهید شدند، کىها مجروح شدند، ایشان
گفت: مثلاً آقاى بهشتى مجروح است، من خیلى نگران شدم. شدیداً از شنیدن
اینکه آقاى بهشتى حادثهاى دیده و مجروح شده، ناراحت شدم.
پرسیدم که ایشان چیه وضعش؟ کجاست؟ چه جورى است؟ ایشان گفت که بیمارستان است و نه نگرانى هم ندارد. گفتم آخر در چه حدى است؟ ایشان گفت خب، مجروح است دیگر، ناراحت است. من گفتم که در مقایسهى با من مثلاً بدتر از من است بهتر از من است؟ مىخواستم که ابعاد مسأله را بفهمم. ایشان گفت همینجورهاست دیگر، حالا بیخود دنبال این قضایا تحقیق نمىخواهد بکنى، اجمالاً خبرهاى بیرون خیلى شیرین نیست، خیلى جالب نیست، خب بله، بعضىها هم شهید شدند و اینها.
ایشان من را در نگرانى گذاشت و رفت. من
فهمیدم که یک حادثهى مهمى است که آقاى بهشتى در آن حادثه مجروح شده، به
ایشان هم قبل از اینکه بروند گفتم، خواهش مىکنم هر چه ممکن هست مراقبت
بخرج داده بشود، تمام امکانات پزشکى کشور بسیج بشود تا آقاى بهشتى را هر
جور هست زودتر نجات بدهید و نگذارید که ایشان خداى نکرده برایش مسألهاى
پیش بیاید.
بعد که ایشان رفتند افرادى که دور و بر من بودند نمىدانستند که من چقدر
خبر دارم و من از آنها بطور آرام، آرام مسأله را گرفتم. یعنى بقول معروف
زیر زبانِ آن بچههایى که دور و بر من بودند خود من کشیدم و فهمیدم که
ایشان شهید شدند. طبعاً براى من بسیار سخت بود با اینکه همهى ابعاد حادثه
را و خصوصیات حادثه را و کسانى را که شهید شده بودند نمىدانستم که
چهجورى است و تا چه حدودى هست. اما نفس شهادت آقاى بهشتى براى من یک
ضربهى فوقالعاده سنگینى بود. تا روزهاى متمادى من دائماً ناراحت و منقلب
بودم و اندک چیزى من را مىبرد تو بَهر این حادثهى تلخ. بله بههرحال
براى من بسیار چیز سخت و تلخى بود.
آقاى بهشتى نشسته بود و تمام محتواى ذهن خودش را که مىتوانست از مطالب اسلامى خارج کند، به زبان جوانپسند درآورده بود و در این کتاب تعلیمات دینى ریخته بود.
مربوط به : بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
تاریخ : 1391/03/14
نوع(ها) : قرآن
کلیدواژه(ها) : عزت, عزت مومنین
عنوان فیش :[با کلیک روی عنوان زیر، عنوان جدیدی پیشنهاد دهید]
متن فیش :
در
منطق قرآن، عزت واقعى و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسى است که در
جبههى خدائى قرار میگیرد. در مصاف بین حق و باطل، بین جبههى خدا و
جبههى شیطان، عزت متعلق به کسانى است که در جبههى خدائى قرار میگیرند.
این، منطق قرآن است. در سورهى فاطر میفرماید: «من کان یرید العزّة فللّه
العزّة جمیعا».(1) در سورهى منافقون میفرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لیکنّ المنافقین لایعلمون»؛(2)
عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و
کافردلان این را درک نمیکنند؛ نمیفهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعى
کجاست. در سورهى نساء، دربارهى کسانى که خود را متصل به مراکز قدرتهاى
شیطانى میکنند، براى اینکه حیثیتى به دست بیاورند، قدرتى به دست بیاورند،
میفرماید: «أ یبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة للّه جمیعا»؛(3)
آیا دنبال عزتند این کسانى که به رقباى خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهاى
مادى پناه میبرند؟ عزت در نزد خداست. در سورهى مبارکهى شعراء، گزارشى از
مجموعهى چالشهاى پیامبران بزرگ را مطرح میفرماید - دربارهى حضرت نوح،
حضرت ابراهیم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسى - مفصل دربارهى
چالشهاى این پیامبران بزرگ بحث میکند و گزارش الهى و وحى را به گوش مردم
میرساند. در هر مقطعى که میخواهد غلبهى جبههى نبوت را بر جبههى کفر بیان
بفرماید، میفرماید: «انّ فى ذلک لایة و ما کان اکثرهم مؤمنین. و انّ ربّک
لهو العزیز الرّحیم»؛(4)
یعنى با اینکه طرف مقابل اکثریت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها
بود، سلاح دست آنها بود، اما جبههى توحید بر آنها پیروز شد؛ در این یک
آیتى است از آیات الهى، و خداى تو عزیز و رحیم است. بعد از آنکه قرآن این
گزارش را در طول سورهى مبارکهى شعراء هى تکرار میکند، تکرار میکند، در
آخر سوره خطاب به پیغمبر میفرماید: «و توکّل على العزیز الرّحیم»؛ به این
خداى عزیز و رحیم که تضمین کنندهى غلبهى حق بر باطل است، توکل و تکیه کن.
«الّذى یریک حین تقوم. و تقلّبک فى السّاجدین»؛ او ناظر به حال توست؛ در
حال قیام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حرکت، در حال تلاش؛ او حاضر و
ناظر است، تو را مىبیند؛ «انّه هو السّمیع العلیم».(5) پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب کرد.
1) سوره مبارکه فاطر آیه 10
مَن
کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا ۚ إِلَیهِ یَصعَدُ
الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُهُ ۚ وَالَّذینَ
یَمکُرونَ السَّیِّئَاتِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ ۖ وَمَکرُ أُولٰئِکَ هُوَ
یَبورُ ﴿۱۰﴾
کسی که خواهان عزّت است
(باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی
او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد؛ و آنها که نقشههای بد
میکشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود
میشود (و به جایی نمیرسد)!
2) سوره مبارکه المنافقون آیه 8
یَقولونَ
لَئِن رَجَعنا إِلَى المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنهَا الأَذَلَّ ۚ
وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ وَلٰکِنَّ المُنافِقینَ
لا یَعلَمونَ ﴿۸﴾
آنها میگویند:
«اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند!» در حالی که عزت
مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند!
3) سوره مبارکه النساء آیه 139
الَّذینَ
یَتَّخِذونَ الکافِرینَ أَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنینَ ۚ أَیَبتَغونَ
عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعًا ﴿۱۳۹﴾
همانها که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب میکنند. آیا عزّت و آبرو نزد آنان میجویند؟ با اینکه همه عزّتها از آن خداست؟!
4) سوره مبارکه الشعراء آیه 8
إِنَّ فی ذٰلِکَ لَآیَةً ۖ وَما کانَ أَکثَرُهُم مُؤمِنینَ ﴿۸﴾
در این، نشانه روشنی است (بر وجود خدا)؛ ولی بیشترشان هرگز مؤمن نبودهاند!
4) سوره مبارکه الشعراء آیه 9
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ العَزیزُ الرَّحیمُ ﴿۹﴾
و پروردگار تو عزیز و رحیم است!
5) سوره مبارکه الشعراء آیه 217
وَتَوَکَّل عَلَى العَزیزِ الرَّحیمِ ﴿۲۱۷﴾
و بر خداوند عزیز و رحیم توکّل کن!
5) سوره مبارکه الشعراء آیه 218
الَّذی یَراکَ حینَ تَقومُ ﴿۲۱۸﴾
همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمیخیزی میبیند؛
5) سوره مبارکه الشعراء آیه 219
وَتَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدینَ ﴿۲۱۹﴾
و (نیز) حرکت تو را در میان سجدهکنندگان!
5) سوره مبارکه الشعراء آیه 220
إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ العَلیمُ ﴿۲۲۰﴾
اوست خدای شنوا و دانا.